خواب

ساخت وبلاگ

فضایی است صامت اما گویا,گویای بخشی از تجربه ها در عین خامی که با لطف خوانندگانش روح می گیرد و پویا می شود. امید که این مختصر کلام خسته جان دهد, زنده کند, بیدار کند وجودمان را, آزاد و رها سوای همه ی روزمرگی ها...
خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:00

می نویسم از تو می نویسم همه با تو نبودن ها، همه با تو نگفتن ها را از هق هق تنهایی ها...نرسیدن ها تا انتهای بی نهایت ها را از صلواتی که هنگام شدت یادم دادی از سکوتی که به هنگام صداقت بوسه زد بر لبانت می نویسم همه بی تو گذشتن ها را                      خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:00

  باز در خلوتم، ازدحام قلب سرکشم، امانگاه دردم شدی باز در باورم، در نهانگاه دیده ام، قبله گاه امنم شدی باز دنیایت به برم پیچید، وسعت آسمانت به جهانم بالید باز دنیایم بارید، در حسرت ندایی نالید، در تردیدی ز یقین خوابید دوباره با ماهت سخن از فراق گفتم؛ که تو زیبایی اگرچه من نباشم دوباره با سبزه سخن از بهار گفتم؛ که تو بی اندازه سزاوار صفایی با خویش سخن از جفا گفتم؛ که تو بی صبرانه گرفتار نیازی، که تو مظلومانه فراسوی نگاهی، که تو معصومانه به دامان گناهی... خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

  از چه می ترسی؟...که دائم بر بالین خموش خفته ای، هوشیار می گردی از چه می ترسی؟...خزانی نیست، رازی نیست.. اندر این عالم، سرابی سیراب تر ز سراب ما نیست از چه می ترسی؟...شبانی بیش نیست؛ گله اش رمیده، سوز ساز در گلویش مانده.. حال، ساربانی بیش نیست تو نگاهت نگران، سر بی پروایت به هوای شوریده صفتان...ز چه می ترسی؟! که ترنمی ببارد و بشوید اثر دیوانگی ات؟!! تو بهارت پیداست، از پس صیقل یخ های دلت...زچه می ترسی؟! که نسیمی بوزد و درونت ببرد؟!! ز چه می ترسی؟...تو مسیرت به درازای خیال، به سادگی پر گشودنی در انوار یاس، به فراخی دلی آکنده از سپاس، ز چه می ترسی؟.. که مهیبی به طمع کاری پوچی، سر راه تو نشیند؟!! برو شب گرد پریشان... از کوچه حذر کن...جاده به تمنای تو هر شب می ایستد به کناری... خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

  من زندگی را به مانند خواب یاکریمی بر شاخه خشکیده تا نگاه امن خدا بردم و به مانند وحشت چشمان گشاده یاکریم اش برای هوشیاری چشمانم کوشیدم من این زندگی را همانند شور سرپرزدن های غریبانه لابه لای درخت لخت حیاط خانه مان شادی کردم من او را بی بهارش باور کردم و همانند یاکریم اش بی برگی اش را از فروغ چشمانم دزدیدم من از این زندگی برای سماجت گربه هایش تا باریکه های شکار هوس هایش پیوسته ترسیدم برای این زندگی به پاس محبتش جنگیدم از فردا چه می داند یاکریم؟ از دیروزش چه یاد دارد یاکریم؟ میان سایه های درهم فرورفته این شب بارانی شاید تمنای یک لحظه چشم بر هم نهادن دارد یاکریم... خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

به سفری می روم؛ به قصد جایی که خالی ست از بودن های دمادم

به آنجا که دیگر نشکنم و من باشم و او باشد

به قصد جایی می روم که شاید ابری ست آسمانش، بارانی ست کوچه هایش، دیده ام آفتابی ست شب هایش

این بار این مسافر کوله بارش خالی ست، عجیب است اما گام هایی که بی اندازه سنگین می کشد.

خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

خدایم، پناه لحظه هایم ز جولان هوس بر سر ویرانه ی دل، نفسی بیش نمانده.....نفسی ده بهر داروغه کلید قفسی ده حرمی ده، مأمن امن رضایت به بر کالبدی ده عدم از شور مکافات من اینجا به عدم رفت....خبری ده....شوق پرواز دگری ده به جهانت منم و یک راه نشانهبه کویرم تویی و جرعه ای از آب بهانه منو دریا کن و پر کن                  عاشق کن و آتش زن راحت کن از آسایش خاک مبتلا کن به جنون، به هزاران صنم از بهر شکستن آسوده کن از خواهش تن           برهان از غل و زنجیر کفن منو شیدا کن و تر کن                آواره کن از ساحت من خدایم، پناه لحظه هایم                           همین یک نفس مانده                                                نفسی تازه بده.... خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

بردی از یادم ، دادی بر بادم ، با یادت شادمدل به تو دادم ، در دام افتادم ، از غم آزادمدل به تو دادم افتادم به بندای گُل بر اشک خونینم نخندسوزم از سوز ِ نگاهت هنوزچشم من باشد به راهت هنوز..  ♫♫♫ چه شد آنهمه پیمان که از آن لب خندانبشنیدم و هرگز خبری نشد از آنکی آیی به برم ، ای شمع سحرمدر بزمم نفسی ، بنشین تاج سرم ، تا از جان گذرم پا به سرم نه جان به تنم دهچون به سر آمد عمر ِ بی ثمرم  ♫♫♫ نشسته بر دل غبار غمزآنکه من در دیار غمگشته ام غمگسار غمامید اهل وفا توییرفته راه خطا توییآفت جان ما تویی بردی از یادم ، دادی بر بادم ، با یادت شادمدل به تو دادم ، در دام افتادم ، از غم آزادمدل به تو دادم افتادم به بندای گُل بر اشک خونینم نخندسوزم از سوز ِ نگاهت هنوزچشم من باشد به راهت هنوز.. خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

ناجی من، تو مرا رام نکن،

بگذار به هوسرانی این دشت معطر تا ته رویای سپیدم، شادان بتازم

ناجی من، مرا باز کن از بند اسارت، آن گاه به تماشایم بنشین

بگذار تلألؤ خورشیدی نگاهت در یال های گسسته و رهایم بیاساید

ناجی من، تو مرا رام نکن، پیشاپیش نعل های نقره گون بتاز

سودای سرکشم را باور کن

از برای آهنگ شیهه هایم غزلی باش

بگذار غم، غباری باشد از پس تاختن مان، تو مرا رام نکن

بگذار وحشی و سرکش بمانم ناجی من...

خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46

برگ های زرد  پاییزی را دوست دارم همان ها که عاشقانه می سوزند قرمز و زرد می شوند و می ریزند پاییز فصل من است؛ رنگ من است  هر خش خش اش، ناله ای ز ناله های من است  پاییز بهار من است؛ انگار زمین یاد من است  هر برگ فرو فتاده به درگه خاکش، سرباز من است هر جنبش خاشاکش، غوغای کارزار من است هر قطره بارانش، احساس من است پاییز بیقرار من است؛ آغاز دنیای تنهای من است برگ خشکیده جه می گوید که سکوت می شکند؟ پی دستور من است؛ پیکر بی جانش در تقلای من است گفته ام تا که نخوابد؛ زنگ هوشیار من است... خواب...ادامه مطلب
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fikhlonhns بازدید : 123 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 11:46